کد مطلب:90433 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

موسی بن جعفر در زندان











در دوران اختناق و پرمشقتی كه موسی بن جعفر علیهماالسلام در زندانهای هارون گذراند، شاهد بسی بزرگواری و مجد و عظمت بود، زیرا در تمام این مدت طولانی، برای یك لحظه هم در برابر طاغوت زمان، سر تسلیم فرود نیاورد. هارون در مجموع این مدت، جز شكست در برابر مقاومت آن جناب، چیزی را ندید و برای جبران شكست روحی خود، نقشه ها می كشید و طرحها می ریخت، اما همه ی آنها بی فایده و بی نتیجه بود. آخرین طرحی كه به اجرا گذارد، این بود كه به یحیی برمكی، یا فضل بن ربیع، فرمان داد، تا به زندان رفته و از جانب وی از آن جناب عذرخواهی

[صفحه 466]

كند و ضمنا به مامور گفت: سلام مرا به پسر عمویم برسان و بگو: پسرعمویت می گوید: هر حاجتی دارید انجام خواهم داد، اگر به مال نیاز باشد، دستور می دهم، تا تقدیم شود و اگر به بازگشت مدینه، مایل باشید، وسایل سفر را آماده و غلامان مهیای خدمتگزاریند، سپس گفت: اگر او از ما حاجتی تقاضا كند، علاوه بر انجام حاجت تو را نیز، انعام خواهیم نمود. حامل پیام به زندان آمد، در حالی امام را دیدار نمود كه آن حضرت به نماز اشتغال داشت. وی در كنار سجاده ی آن جناب نشست و منتظر بود كه نمازش را سلام دهد و از ورود او به زندان پرسش نماید و پیام را تسلیم نماید، اما امام بدون توجه به او، به عبادت مشغول بود، مامور از طول زمان عبادت و نماز آن حضرت سخت هراسان شد كه مبادا هارون، او را مورد بازخواست قرار دهد و قبل از سلام نماز، با عجله لب به سخن گشود و پیام هارون را ابلاغ نمود، آن جناب در حالی كه به سجده گاه چشم دوخته بود، سخنان او را گوش كرد، سپس با نگاهی پرنهیب به صورت وی كه او را سخت لرزاند، گفتار او را درهم شكسته فرمود:

«لیس لی مال فینفعنی و ما خلقت سئولا، الله اكبر.» در اینجا مالی ندارم كه مرا نفع دهد و هرگز از كسی، حاجت نخواسته و نیازی ندارم.

سپس به نماز مشغول شد، مامور شكست خورده، از زندان بیرون رفت و جریان را به هارون گفت و هارون، دستور قتل آن جناب را صادر نمود.

[صفحه 467]


صفحه 466، 467.